تفکر انتقادی(بخش چهارم)

critical thinking

ارزش‌های پایه(بخش اول)

تفکر انتقادی

تفکر انتقادی (که از آن با عنوان سنجشگرانه اندیشی نیز یاد می‌شود) اندیشیدن سنجشگرانه بر مضمون حرفهایی است که می‌شنویم و می‌خوانیم و بررسی دقیق استدلالهایی است که آن حرف‌ها به کمک آن‌ها خود را استوار جلوه می‌دهند.

انتقاد به معنای سنجیدن است نه ایراد گرفتن؛ غرغر کردن، بهانه گرفتن، عیب‌جویی و بدخویی را نباید به عنوان تفکر انتقادی در نظر گرفت.[۹] دو گونه اندیشه انتقادی قابل تصور است: یکی خود خواهانه یا سفسطه‌ای که فرد سعی می‌کند با استفاده از قدرت تحلیل خود به منافع شخصی برسد و دیگری درست بینی یا بی‌طرفی که در آن فرد سعی می‌کند تمام جوانب امر را به صورت یکسان و بدون ارجحیت دادن به دلایل احساسی و منفعت طلبانه ببیند.[۳]

 

روشن‌اندیشی

تفکر انتقادی در هنگام سنجشگری از ارزش‌های فکری خاصی حرکت می‌کند. متنی را می‌خوانیم که موضوع در آن چنان پیچانده شده که هیچ نمی‌توان از آن سر درآورد، در حالی که اصل قضیه ساده‌است و ما باید آن را با آگاهی و دقتی متعارف درک کنیم. در این‌جا به نویسندهٔ آن انتقاد می‌کنیم که نه روشن‌اندیش، بلکه تاریک‌اندیش است. پس روشنی یک ارزش در تفکر انتقادی است. ما می‌خواهیم به روشنی برسیم. می‌پرسیم و می‌پرسیم، و با این کار گویی نقب زنیم تا از پهنه‌ای تاریک به روشنایی گام بگذاریم. به نویسنده انتقاد می‌کنیم که مفهوم‌ها و گزاره‌هایش دقت ندارند.

دقت نیز یک ارزش مهم در تفکر انتقادی است. مفهوم یا تعریف دقیق مثل یک ابزار دقیق است، چنگ می‌زند و آن بخش از واقعیت را که می‌خواهد بگیرد، می‌گیرد. ابزار نادقیق به هدف نمی‌خورد و بعید نیست که موضوع کار را خراب کند. مته را کج می‌زنیم و پیچ مسیر غلطی را می‌رود. مفهوم نادقیق نیز ذهن را به جایی نامربوط می‌کشاند.

بدیهیات

ارزش دیگر در تفکر انتقادی بداهت است. آنچه بدیهی است وضوحی شهودی دارد، یعنی ما بنابر تجربه مستقیم خودمان یا خردورزی‌مان می‌دانیم که درست است، انگار ما در ذهن یا در واقعیت در کمال آگاهی شاهد آن هستیم.

 

اگر ما از امور بدیهی حرکت کنیم و با شیوهٔ سنجیده‌ای در ترکیب، اطلاعات خود را از آن‌ها درهم‌ آمیزیم، به آگاهی پیچیده‌ای می‌رسیم که چون ریشه در امور بدیهی دارد، احتمال می‌رود که درست باشد. می‌گوییم احتمال می‌رود، چون همیشه ممکن است در ترکیب اطلاعات اشتباه صورت گیرد. وقتی متنی را با دید انتقادی می‌خوانیم، توجه داریم که آیا گزارههای آن با بدیهیات تجربی و عقلی همخوان هستند یا نه.

 

از عبارتهایی چون واضح و مبرهن است» نیز به همین طریق سوءاستفاده می‌شود. می‌نویسند: واضح است که» ما باید مکث کنیم و بپرسیم: واقعاً واضح است؟ یا می‌نویسند: مبرهن است که» یعنی در مورد موضوع برهان عقلی آورده‌اند. باید بپرسیم: واقعاً موضوع مستدل است؟ عبارتهایی مثل بدیهی است که» و واضح و مبرهن است که» ما را دعوت می‌کنند که ادعایی را که به دنبال آن‌ها می‌آید، بی هیچ اندیشه‌ای بپذیریم. اندیشه انتقادی به ما می‌آموزد که در اینجا باید درست رفتار معی داشته باشیم، یعنی دقت ورزیم که آیا ادعا به راستی پذیرفتنی است یا نه.

 

مطلب تفکر انتقادی هنوز ادامه دارد.

منابع:

3. Critical Thinking: Tools for Taking Charge of Your Professional and Personal lif, BY Richard W. Paul, Linda Elder, 2002

 9. ارزشهای پایه در اندیشه انتقادی

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها